پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 18 روز سن داره

نی نی خوشگله

55 ماهگی گل پسرم و محرم 92

السلام عليک يا ابا عبدالله ... کاش بوديم آن زمان کاري کنيم از تو و طفلان تو ياري کنيم کاش ما هم کربلايي مي شديم در رکاب تو فدايي مي شديم محرم از راه رسید و همه در سوگ از دست دادن امام حسینهستند  امسال پارسا هم هر روز تو خونه هیئتبرگزار می کند حتی دیگه اهنگ هم گوش نمی ده و هر روز برام داستان جدیدی از امامحسین تعریف می کنه مخصوصا داستان شهید شدن حضرت علی اصغر پارسا در روز عاشورا به یاد کودکی و بازیهای گلپسری ساختن خونه کمک در تهیه رب انار خوابیدن پارسا( برای اینکه از تخت نیفته اینا را گذاشتیم کنار تختش و اینم از  مدل جدید هیئت مهد کودک که دو تا خیابان را سینه زنی راه انداختند اینم پارسا و دوستش نویان   ...
1 ارديبهشت 1393

6 روز مانده به نوروز 92 و 34 روز مانده به تولد پارسای عزیزم

اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می اورد پس نوروزتان پیشاپیش مبارک دیگه چیزی نمونده به آغاز سال ۱۳۹۲ من عاشق فروردین هستم هم به خاطر نوروز و هم به خاطر تولد پارسای عزیزم امیدورام سال ۹۱ با موفقیت پشت سر گذاشته شود و همه عزیزان سالی سرشار از موفقیت و برکت را شروع کنند ..........آمین یا رب العالمین امیدوارم تعطیلات به همه خوش بگذره ...
16 تير 1392

نوروز 92 مبارک

سال جدید را به همه عزیزان تبریک می گویم و امیدوارم سالی سرشار از موفقیت و شادی داشته باشید امسال نوروز ۹۲ را در خانه جدید و به قول پارسا حیاط دار  شروع کردیم  خدا رو شکر که همیشه خدا همراهمون هست بعد از تحویل سال خونه بزرگترها و فامیل رفتیم امسال نوروز برای پارسا جذابیت زیادی داشت چیدن سفره هفت سین و ماهی قرمز که همش سر می زد و می گفت مامان مواظب باش ماهی گرسنه نمونه و نمیره ابتدای سال هم با ورود پسرم سبزه به دست بود که خونه ما را پربرکت کرد و با قدمهای کوچیکش برکت آورد پارسا هر چی عیدی عیدی می گرفت دوست داشت با همه تقسیم کنه و به همه عیدی بده  بعضی جاها هم می گفت چرا عیدی نمی دن  خونه عمه بابا جالب بود که رفت و گفت عمه لباس هام را ببین...
16 تير 1392

تولد کوچولوهای فروردین 88 در هپی هوس

روز ۲۲ فروردین با تشکر از فرشته جون مامان دیانا یک تولد بسیار زیبا در هپی هوس به مناسبت ۴ سالگی بچه ها برگزار گردید که بسیار زیاد خوش گذشت و جای عزیزانی که نتونستند شرکت کنند بسیار خالی بود. انشالله قصد دارم تولد پسرم را ۳۰ فروردین برگزار کنم با یک تم بسیار زیبا      روز بعد تولد و پارک نهج البلاغه ...
16 تير 1392

تولد چهارسالگی پارساطلا مبارک

امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگریخواهد گرفت قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت    و زبانما قاصر است از شکر نعمت تولد و حس بودن تو درروز تولدت سر بر زمین سائیده و از درگاه حضرت حق نهایت سپاس خود را بجا آورده وبرایت سالهای سال عمر با عزت و برکت و موفقیت خواستاریم . فرشته آسمانی سالروز زمینی شدنت مبارک . . . کارت تولد پارساطلا عکسهای تولد پارساطلا با تم قطار و انگری برد که ۳۰ فروردین برگزار گردید ...
16 تير 1392

روز مادر و روز زن مبارک

مالکیت آسمان را به نام کسانینوشته اند که دلی آسمانی دارند روز مادر یعنی به تعداد همه روزهایگذشته تو صبوری روز مادر یعنی به تعداد همه روزهایآینده تو دلواپسی روز مادر یعنی به تعداد آرامش همهخوابهای کودکانه تو بیداری روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگیدست هایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدنزنی که نواشگر همه سال های دلتنگی تو بود روز مادر یعنی باز هم بهانه آغوش مادرگرفتن ......................... 11 اردیبهشت تولد حضرت فاطمه (س) و روز مادر به همه مامانهای مهربونمخصوصاً مامان خودم که واقعاً هم برای ما و هم برای نوه ها مخصوصاًپارساطلا مامان نمونه ای بود را تبریک عرض می کنم امیدوارم خدا اجرشون بده و سایهآ...
16 تير 1392

چهار سال و یک ماهگی پارساطلا , 49 ماهگی

گاهی وقت ها باید حواست را جمع کنی تا بعدها , روزی , روزگاری , حسرت از دست رفتنِ لحظه هایی را نخوری که می توانستی امروز داشته باشی ... روزها در حال گذر هستند و ما نظاره گر آن وقتی بهش فکر می کنم دلم می گیره   پارسا با زحمات بسیار زیاد مامانم بعد از حدود ۱۵ روز که با مامان رفت مهد بالاخره بدون حضور ما موند و صبح می برم می رسونمش و می یام سر کار مستقل شدن پارسا برام خیلی خوبه روز اول مهد به من و مامان چسبیده بود و می گفت بریم ولی حالا اصلا نگام نمی کنه خداحافظی می کنه و می ره البته مدیر مهدشون خیلی خیلی خوبه واقعا جا داره ازش تقدیر بشه هم مدیر هم سمیراجون مربی و هم مامانم  که همکاری خوبشون باعث شد پارسا عاش...
16 تير 1392

پارساطلای مستقل

من هنوز بعد از چهارسال و یک ماه اتاق خواب پارسا را جدا نکرده بودم البته راستش خودم بیشتر وابسته ام و همیشه بااینکه بابارضا اصرار داشت ولی یه جورایی انجام نمی دادم تا اینکه در این مدت که به خونه جدید اومدیم و  پارساطلا صاحب یک اتاق بزرگتر شد و به عبارت دیگه اتاقی که مخصوص خودش شد و چون ۳ اتاق خواب داریم  کتابخانه و کامپیوتر هم در اتاق کار رفت و پسرم خودش دکوراسیون اتاقش را چید و سقف را پر از ماه و ستاره کرد و همش عاشق اینه که شب چراغ خاموش بشه و ستاره ها روشن بشه خلاصه اینکه یک شب با هم خوابیدیم که وسط شب بردمش تو اتاق خودمون و لی دیشب کلی اصرار که برم تو اتاق خودم بخوام اولش با بابارضا و بعد با من روی تختش خوابیدیم که خوابش برد و من رفتم اتا...
16 تير 1392

پارساطلا و انتخابات

امسال پارسا هم شور انتخاباتی پیدا کرده بود از بس که شهر شلوغ بود و همه تو شهر مشغول تبلیغات به خصوص شورا بودند پارسا هم می گفت من به مسیحا رای می دم و مسیحا به من دیروز داشتیم می رفتیم دیدیم خیابان را بسته اند رضا می گه وای خیابون بسته شده پارسا می گه خوب انتخاباته دیگه یک عکس روی کاغذ کشیده می گه این مسیحاست من به اون رای می دم و عکس را از شیشه ماشین اورده بیرون و می گه رای ما مسیحا مسیحا مسیحا رای ما مسیحا ازش عکس می خوام بگیرم  می گه بگو اینجا خونمونه پارسا می خواد بره رای بده و همه چی درهمه ...
16 تير 1392